مصاحبه ترانه یلدا

با ترانه یلدا؛ زنان و نقش تاریخی آن ها در ساماندهی فضا

نقل قول از: نیلوفر رسولی

به مناسبت روز جهانی معماری

مصاحبه چاپ شده در روزنامه اعتماد

چه تفاوتی بود اگر شهرها به دست طراحان زن شکل می‌گرفت و عمده دغدغه‌های حضور زنان در عرصه‌های عمومی، توسط خود زنان پاسخ داده می‌شد؟ چه فرقی می‌کرد اگر فضاهای خانه به دست زنان معماری طراحی می‌شد که بخش عمده زندگی خود را در این فضا گذرانده‌اند و از راز میان همجواری سطوح و دیوارها، و معمایی به‌نام «خلق فضا» آگاه هستند. این پرسش کلی پاسخ‌های بی‌شماری دارد، منتها نگاهی به شهرها و معماری نوین ما که ساختمان‌سازی را به ‌جای معماری عرضه می‌کند، اهمیت این پرسش‌ها را دوچندان می‌کند. از طرف دیگر، برای شناخت نقش و اهمیت زنان در شکل‌دهی به فضاهایی برای زندگی در ایران، چه در عرصه عمومی و چه در عرصه خصوصی، نگاهی به شیوه و تاریخ مشارکت آنها، و مسائل موجود ضروری است.
نام ترانه یلدا، معمار و شهرساز، در عرصه عمومی، عموما به گروه ترانه یلدا گره خورده است، گروهی متشکل از معماران، شهرسازان و صاحب‌نظران این حوزه که سعی دارند معماری و شهرسازی را از پشت اتاق‌های دربسته دفاتر طراحی به میان مردم بیاورند و دغدغه‌های جاری آنها را در طراحی ببینند. با وجود این، ترانه ‌یلدا که حالا در دهه ششم زندگی خود به سر می‌برد، یکی از زنان شهرساز موثر در شکل‌گیری طرح جامع تهران بوده و است، و از منظر تاریخی می‌تواند در گروه زنان معمار و شهرساز نسل دوم ایران جای بگیرد، زنانی که عملا شیوه حضور آنها در این عرصه مغفول باقی مانده است.
ترانه یلدا معمار
ترانه یلدا در یکی از ظهرهای مهرماه، در خانه خود در خیابان سی‌تیر، به استقبال گفت‌وگویی می‌آید که یادآور خاطرات بی‌شماری از زنانی است که در زمره نسل اول زنان معمار ایران قرار می‌گیرند. در خانه‌ای که خود یکی از نمونه‌های شکل‌گیری معماری مدرن در ایران است، او روی مبل تک‌نفره قدیمی تکیه می‌دهد و از زنانی می‌گوید که نتوانستند اوج دوران کاری خود را در ایران عرضه کنند؛ از زنانی که بیشتر کارها را در دفاتر معماری به دوش می‌کشند، اما آن‌چنان که باید، به چشم نمی‌آیند؛ از زنانی که به زعم او، اگر طراحی کنند، می‌توانند فضایی برای گفت‌وگو، فضایی برای صلح، فضایی برای آرامش، و فضایی برای زندگی خلق کنند.
فاصله میان دو نسل از زنان که معماری کرده‌اند، بسیار گنگ، و البته زیاد است. از یک‌سو، از منظر تاریخی، هنوز حتی صد سال از نخستین ورود زنان به حوزه معماری نمی‌گذرد، و از سوی دیگر، حالا بیشتر صندلی‌ دانشکده‌های معماری در دست زنان است. به نظر شما، چرا اندیشه و آثار نسل اول زنان معمار برای نسل جدید چندان ملموس نیست، و چه عواملی را در این فاصله، قابل‌ توجه و موثر می‌دانید؟
اول اینکه نسل ما وارد دانشگاه نشد و در دانشگاه تدریس نکرد تا تجربیات نسل خود را به نسل جدید منتقل کند. دوم اینکه بسیاری از زنان معمار نسل اول با توجه به بازه تاریخی که شما می‌فرمایید، پس از انقلاب، از ایران خارج شدند. این امر باعث شد که بسیاری از آنها اوج پختگی دوران کاری خود را خارج از ایران تجربه کنند. زنان معمار نسل اول که از آنها صحبت می‌کنید، عمدتا جوانی خود را در ایران گذراندند؛ در صورتی که اگر می‌ماندند و عصاره تجربه خود را در همین‌جا به عمل می‌نشاندند، احتمالا حالا این‌قدر برای نسل جدید ناشناس نبودند. بالاخره میان بودن و نبودن، فرق بسیاری هست. به نظرم، اگر می‌ماندند، گشایش دیگری نسبت به کار زنان در حوزه معماری را مشاهده می‌کردیم.
به نسل اول زنان معمار اشاره کردید؛ از میان این زنان، به زعم شما، کدام‌یک در عرصه معماری توانست کاری متفاوت از هم‌نسلان خود ارائه بدهد؟
یکی از آنها مهوش عالمی بود. بهترین مطالعات در مورد باغ ایرانی را مهوش انجام داده است؛ او سال‌ها در کتابخانه‌های پاریس و برلین و لندن، لابه‌لای نسخه‌های دست‌نویس سیاحان قرن ۱۶ و ۱۷ می‌گشت تا اطلاعات خود راجع‌ به باغ‌های ایرانی را تکمیل کند که این دست‌نوشته‌ها در آثار او منتشر شده‌اند. علاوه بر آن، او هم در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس می‌کرد، و هم یکی از بهترین خانه‌های مدرن ایران را ساخته است. این خانه که در زمین ۲۰۰۰ متری در ولنجک ساخته شده، یکی از بی‌نظیرترین نمونه‌های معماری مدرن است. اشاره کردم که قبل از انقلاب، هم تدریس می‌کرد و هم دستیار بود، اما یک‌عده دانشجو و استاد به دلایلی زیر پایش را خالی کردند و او مجبور شد که از ایران برود.
تدریس ایشان هم در حوزه باغ‌های ایرانی بود؟
فکر کنم بیشتر مسئول آتلیه‌های طراحی بود؛ چند جزوه در مورد معماری بین‌الملل هم داشت؛ با بچه‌ها کار و خودش هم تدریس می‌کرد. بالاخره بعد از دوره آقای دکتر داریوش میرفندرسکی، رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، حوزه تئوری در دانشکده تقویت شده بود و مهوش هم به این مباحث علاقه‌مند بود.
جز خانه ولنجک، اثر معماری دیگری از ایشان در ایران باقی نمانده است؟
چرا؛ یک خانه دیگر هم در پونک دارد. معماری این خانه‌ها در معماری معاصر ما، به‌ویژه معماری مدرن، بسیار اهمیت دارند. خاطرم هست چند سال پیش، آقای بهروز مرباغی برنامه‌ای به‌نام «صدمعمار، صد انتخاب» برگزار کردند که در آن هر معمار یک اثر معماری را معرفی می‌کرد. در این برنامه، آقای سعید ایزدی که آن‌زمان رئیس عمران و بهسازی بود، معماری منتخب خود را همین خانه مهوش در ولنجک معرفی کرد.
عمده فعالیت‌های مهوش عالمی در حوزه مطالعات دست‌اول و دقیق او از باغ‌ ایرانی خلاصه می‌شود. حتی بعدها یکی از دانشجوهایی که نامه اخراج مهوش را از دانشکده هنرهای زیبا امضا کرده بود، پیش او اعتراف و عذرخواهی کرد، و زمینه نشر و ترجمه آثار او، و برگزاری نشست‌هایی با حضور مهوش را ترتیب داد. در مجله «بن» نیز بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه شده است.
شما از منظر تاریخی، صرفا یک نسل با نخستین زنانی که در ایران معماری کردند، فاصله دارید. در آن‌ زمان که این حوزه را انتخاب کردید، آیا فعالیت زنان در عرصه معماری، برای شما نویدبخش بود؟ آیا حضور این زنان، فضای آکادمیک و عمل را برای ترغیب دیگر زنان به ورود در عرصه معماری آماده کرده بود؟
البته من شش‌ماه مانده بود که هجده‌سالم شود، به ایتالیا رفتم و در مورد آن زمان چندان نمی‌توانم نظر بدهم؛ اما ما آن‌زمان خودمان را برابر می‌دیدیم، و این فضا نبود که به‌خاطر زن‌بودن‌مان نتوانیم وارد عرصه معماری و شهرسازی بشویم. البته که فضای معماری، مردانه بود، و حالا هم هست؛ ولی حالا می‌بینید که اقتدار زنان معمار در دفاتر دولتی و شرکت‌ها واضح است، چون کارها را زنان می‌کنند؛ زنان هستند که کار می‌کنند و مردان هستند که مدیریت می‌کنند، و همین‌حالا در دفاتر معماری و شهرسازی گوش‌تاگوش زنان هستند که نشسته‌اند؛ اما به دلیل جو غیربرابری‌طلبانه، زنان به مقامی که باید داشته باشند، نمی‌رسند؛ البته بعضی هم می‌رسند.
من حوالی انقلاب به ایران بازگشتم، و به محض ورود، به عنوان شهرساز مشغول کار شدم؛ در دو شرکت مهندسی مشاور شریک بودم و کار کردم. البته ‌ای‌کاش معماری کرده‌ بودم، چون کسی حرف‌های ما را در شهرسازی گوش نداد، نه اینکه چون ما زن بودیم، بلکه چون ایده‌های ما را اجرایی نکردند. از سال ۸۱-۸۲ تاکنون نیز عضو تیم طرح جامع تهران بوده‌ام. ببینید، دلیل اینکه من آن‌زمان شهرساز شدم، نه آن جوی که می‌گویید، بلکه نیاز کشور بود؛ شرکتی بود که شهرساز می‌خواست، و من درس شهرسازی خوانده بودم. در روزهای جنگ، جذب گروه معماران ایران، و مشغول طراحی طرح جامع شوش شدم. آن‌سال‌ها، ۲۷ سال داشتم و سوار اتوبوس پر از سرباز می‌شدم و با بغلی پر از نقشه، می‌رفتم اهواز و برمی‌گشتم.
به‌ هر حال، معتقدم که زنان معمار باید معماری کنند، و زنان شهرساز باید به داشته‌ها و ثروت‌های شهر توجه کنند و خواسته‌های مردم شهر در محله‌ها را ببینند. این حرفم شاید تبلیغی به نظر بیاید، اما سامان‌دادن به فضا و شیوه استقرار در فضا، از جوامع کشاورزی، بر عهده زنان بوده است.
taraneh yalda architecture
مهم‌ترین معضل حضور زنان در عرصه معماری و شهرسازی را چه برای نسل اول و چه برای نسل زنان معاصر، چه می‌دانید؟
مهوش عالمی ۳۰-۴۰ سال در حوزه باغ‌ ایرانی، با استمرار و سعی بالا، و حاصل مهم کار کرد. این، کار هر زنی نبود؛ اصلا زنان معمار ما محقق نیستند. زنان در نسل ما کار کردند؛ خیلی هم کار کردند؛ در شهرداری‌ها، در دفاتر معماری و طرح‌های شهری حضور داشتند، اما این‌طور نبود که پیگیر یک موضوع باشند و برای آن، سال‌ها زمان بگذرانند. از طرفی دیگر، به نظر من، زنان مغرور نبودند و نیستند؛ من هم نبودم. زنان این نسل خودشان را باور نداشتند؛ بیشتر کنار مردان بودند و کنار آنها کار می‌کردند.
شما سابقه آشنایی با خانم نسرین فقیه را نیز دارید.
بله، نسرین پیش از انقلاب، بسیار کار کرد، با موزه هنرهای معاصر همکاری داشت، و در کنفرانس زنان معمار در رامسر هم شرکت کرد؛ اما نسرین هم مانند سایر زنان این نسل، چندان فرصتی نداشت که اوج پختگی کار خود را در ایران عرضه کند.
مشخصا بنای ساخته‌شده‌ای از ایشان در ایران به جای مانده است؟
نسرین پس از اینکه موقتا از پاریس به ایران بازگشت، در شمال، برای دوستانش ویلا ساخت. عمده کارهای او در پاریس اجرا شده‌اند و بیشتر در حوزه مرمت کار کرد.
نظر شما نسبت به اندیشه‌های خانم نسرین فقیه در حوزه معماری و شهرسازی چیست؟ ایشان جزو نخستین معمارانی بودند که به بافت تاریخی اهمیت دادند و از اهمیت حضور پیاده در بافت گفتند.
بله، همین مسئله مهم‌ترین رویکرد نسرین بود که اتفاقا به نظر من، رویکردی زنانه است. من این حرف را بارها تکرار کرده‌ام و باز هم می‌گویم که زنان، معماران و شهرسازان بهتری هستند، به این دلیل که زنان نسبت به جامعه و انسان، احساس حمایت بیشتری دارند؛ بلدند چگونه فضا به وجود بیاورند، فضایی برای صلح و آرامش، فضایی برای پویایی ارتباط، فضایی برای گفت‌وگو؛ بلدند، چون برایشان مهم‌تر است. حالا شما در مورد معماری معاصر صحبت نمی‌کنید، اما حتی زنان معماری که بلندمرتبه‌سازی می‌کنند، و همه پروژه‌ها را برای خودشان برمی‌دارند و ما به آنها می‌گوییم که زرنگ‌اند، حتی آنها نیز در عرصه معماری، به کوچه، بازی بچه‌ها در کوچه، و ارتباط خانه و شهر فکر می‌کنند، چون زن هستند.
در مورد نسرین باید بگویم که او هم جزو زنانی بود که پیش از انقلاب، روی باغ ایرانی کار کرد. در آن زمان، موزه هنرهای معاصر از آنها خواسته بود تا باغ‌های مهم ایرانی را روی کالک رولوه (برداشت) کنند. همین تجربه باعث شد تا نسرین فقیه، فریار جواهریان را مامور کند تا در موزه‌ هنرهای معاصر که آن‌زمان مدیریتش با آقای علیرضا سمیع‌آذر بود، کنفرانسی در ارتباط با باغ ایرانی برگزار شود. آنجا بود که افراد زیادی گرد هم آمدند و در مورد باغ ایرانی صحبت کردند؛ ایده این کار هم از طرف نسرین فقیه بود. البته این نکته را هم بگویم که پس از این کنفرانس، کتابی هم در مورد باغ ایرانی منتشر شد و به بعضی از ماها سفارش دادند که در مورد باغ‌های ایرانی بنویسیم. من در مورد باغ دلگشای شیراز نوشتم؛ مهوش هم نوشته بود، اما کتاب که درآمد، دیدیم مقاله مهوش منتشر نشده است؛ بالاخره زنان موجودات عجیبی هستند.
جز خانم فقیه و خانم عالمی که به نقش آنها اشاره کردید، از هم‌نسلان خود، کدام زن معمار یا زن شهرساز را به عنوان فردی متمایز و تاثیرگذار در این حوزه معرفی می‌کنید؟
مینو آزاد که پنج سال از من بزرگ‌تر بود، در دانشگاه تهران معماری خوانده بود؛ هم معمار بود و هم شهرساز، و سال‌های سال با هادی میرمیران، در اصفهان کار می‌کرد. نفر بعدی، مهوش حمیدی است؛ مهوش در وزارت مسکن و شهرسازی مدیر بود، و هم در اجرا و هم در دانش، دانایی و توانایی بسیار زیادی داشت. او سال‌های طولانی به عنوان زن مقتدر شهرسازی ایران کار کرد؛ تا همین اواخر هم و پیش از اینکه متاسفانه فوت کند، کار می‌کرد. او در تدوین و شکل‌گیری نقشه جامع بسیاری از شهرهای ایران نقش داشت؛ هم مسئول کنترل طرح‌های جامعی بود که دیگران طراحی می‌کردند، و هم خودش طراحی می‌کرد. علاوه بر آنها، مریم شریعت‌زاده نیز در تدوین طرح جامع شهر تهران کار می‌کرد. مریم زن مقتدری بود، مطالعه بسیاری می‌کرد و در آن جمع که من و مریم تنها زنان آن بودیم، فیگور تازه‌ای بود.
باید ار خانم گیتی اعتماد هم نام ببرم که از پیشتازان شهرسازی در ایران بود. اوایل انقلاب، گروهی تشکیل شده بود برای مطالعات شهری که خانم گیتی اعتماد از بنیان‌گذاران آن گروه بودند. در همان زمان، معماران ما باور نمی‌کردند که شهرسازی هم می‌تواند علمی برای خودش باشد و شهرسازی را قبول نداشتند؛ اما خانم گیتی اعتماد با توانایی و علم بالا، در حوزه شهرسازی کار می‌کردند و مترقی بودند.
زهرا یلدا معمار ایرانی
به‌طور کلی، زنان معمار را در ایران جریان‌ساز می‌دانید؟
اگر منظور شما پس از انقلاب است، باید بگویم که به نظر من، بعد از انقلاب، عملا معماری در ایران افول کرد؛ مدتی جنگ بود که عملا چیزی ساخته نمی‌شد، و بعد از آن هم، همه افتادند به بسازبفروشی و معماری؛ عملا معماری جایگاه پیدا نکرد و هنوز هم ندارد. حالا چندتایی معمار جوان هستند که تک‌و‌توک معماری خوبی انجام می‌دهند، اما نمی‌توان گفت که کار آنها جریان‌ساز است، چه معمار زن باشند و چه معمار مرد. اگر منظور شما از جریان‌ساز، این باشد که باقی معماران از آنها خط بگیرند، نه.
اما همان‌طور که اشاره کردید، زنان نسل اول و دوم لااقل در حوزه مسکن، بیش از سایر حوزه‌ها، معماری می‌کردند، و با توجه به این صحبت شما که اصولا بهتر است معماری خانه به دست زنان معمار باشد، آیا معماران زن ما توانستند لااقل در حوزه معماری مسکن جریان‌ساز باشند یا تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای از خود به جای بگذارند؟
نکته اینجاست که زنان همیشه معماری کرده‌اند، اما در راس شرکت‌های مهندس مشاور حضور نداشتند؛ البته زنانی تک‌و‌توک دفتر داشتند، اما این مردها بودند که همیشه دفاتر را اداره می‌کردند. من به تعداد خیلی اندک، زنی می‌شناسم که خودش دفتر معماری زده باشد، از ابتدا مدیرعامل باشد، تا آخر نیز سر کار خود بماند، معماری کند و دفترش را اداره کند.
علت این امر را چه می‌دانید؟
زنان نمی‌توانستند امور مالی و اداری را پیش ببرند، وگرنه تمام کارهای فنی دفترهای معماری، لااقل بخش قابل‌توجه آن، به عهده زنان بود و است. یک زن در جامعه ما، متاسفانه آن اعتمادبه‌نفس کافی برای تاسیس یک دفتر معماری را ندارد و بیشتر معماران زن ما به همراهی همسران خود دفتر تاسیس می‌کنند؛ به همین دلیل نیز فرصت در راس قرار گرفتن را ندارند، البته مگر اینکه پول کافی داشته باشند.
شما اشاره می‌کنید به اینکه معماری باید به دست زنان معمار صورت بگیرد. به زعم شما، زنان در معماری و شهرسازی ایران می‌توانستند خالق چه جریانی باشند؟ چه امری در حوزه عمل و اندیشه معماری و شهرسازی می‌تواند با مشارکت ایشان به نتیجه برسد؟
زنان نه به دلیل جنبه‌های مادرانه خود که می‌دانند چگونه باید در فضای خانه، بخش‌های مختلف را کنار هم بچینند تا روابط خانواده در دل آن فضاها شکل بگیرد، بلکه اساسا می‌دانند چگونه باید فضایی را برای شکل‌گرفتن گفت‌وگو بسازند. یک زن معمار اگر آشپزخانه طراحی کند، حتما آشپزخانه را کنار نشیمن قرار می‌دهد تا هنگام کار، نگاهش به درس‌خواندن و مشق‌نوشتن کودک باشد. به نظر من، ورود منسجم زنان به عرصه معماری خانه، می‌تواند تحول مهمی را رقم بزند. من مطمئنم که اگر زنان بیشتر طراحی کنند، حتما فضاهای بهتری، هم در خانه و هم در شهر خواهیم داشت. در این صورت، میزان فضاهای مردانه در شهر کمتر می‌شود، خشونت کمتر می‌شود، و از همه مهم‌تر، فضاهای امن شهری عمومی افزایش می‌یابد.

ارسال نظر